مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

شماره معکوس p12

مقابل اینه ایستاد،لباس را از تنش بیرون کشید و روی صندلی لش کرد

'یعنی چی؟ چرا انقدر به این پسره نزدیک بود؟'

نفس خسته ای بیرون داد،ژاکت روی میز را چنگ زد و بلافاصله پوشید

از اتاق خارج شد و به سمت ماشینش قدم بر می‌داشت که متوجه خنده های آشنایی شد

قبل از ورود به ماشین سرش را چرخاند و با دیدن امیلیا که سوار ماشین پارک شده است خشم تمام وجودش را گرفت
داخل ماشین نشست و با حرکت کردن ماشین پارک پشت آنها راه افتاد...

مقابل رستوران شیکی روی ترمز کوبید
از ماشین پیاده شد و آهسته پشت سر آنها قدم بر داشت...
روی میزی نشست و منو را جلوی صورتش گرفت

جیمین در حالی که دست ظریف امیلیا را بوسه میزد با عشق به او خیره شد

" کی میتونی باهام بیای نیویورک ؟" jimin

جئون منو را در دستانش فشرد و سعی کرد از جایش جم نخورد

" من نمیدونم،خواهرم اینجا کار میکنه و درآمد منم اینجاست...جایی توی نیویورک ندارم " Emilia

"مهم نیست،هم تو هم خواهرت میتونید با من زندگی کنید تا وقتی که کارتون راه بیوفته " jimin

جیمین بوسه ی پر احساسی بر روی شانه ی لخت امیلیا نشاند و بعد داغ زیر گوشش پچ زد

" سفارش بدیم؟" Jimin

"اوهوم" Emilia

" من استیک مرغ مخصوص میخورم،تو چی ؟" jimin

"یه پاستای مخلوط " Emilia

"راستی،تو جئون رو تا چه حدی میشناسی ؟" jimin

"تقریبا از بچگی با هم بزرگ شدیم " Emilia

"واقعا؟ عجیبه خیلی اخلاق بدی داره" jimin

سرش را پایین انداخت و جوابی نداد
جئون با اعصبانیت زبانش را در لپش فرو کرد و پوزخند حرصی زد

" بعد از شام دوست داری جایی بری؟" jimin

"فکر نمی کنم،میتونی امشب مست کنی؟"Emilia
دیدگاه ها (۱۵)

شماره معکوس p13

شماره معکوس p14

شماره معکوس p11

شماره معکوس p10

𝑭𝒓♡𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹²" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط